آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

برای دختر عزیزم آرمیتا

شعری واسه عسلم

  چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو صورت من تمام شد پس گوش وگردنم کو گوش گوش یه گردن این سرواین موی من گردن وگوش کشیدی یادت نره پای من دست دست ده انگشت شانه شکم سینه پشت شکل مراکشیدی ازسرموتاانگشت ...
12 اسفند 1392

بدون عنوان

    دختر نازنینم گفتنی ها ی زندگی بسیار است و نا گفتنی ها بیشتر... برایت با عشق نوشتم پس تو نیز با عشق بخوان ..هر زمان که دوست داشتی بخوان.. و من نگاهم به آینده ای روشن است تا شاید روزی با دیده ی بیناتر از امروز بازهم بنویسم بدرود تا فردایی روشن تر... زندگیت را دوست داشته باش آن چنان که شایسته است..   ...
12 اسفند 1392