دخترم
ای دختر زیباروی من.................... در پایگاهواره خوابت چه بخوانم؟ ای ادامه هستی من در تو محدودمی شوم در تو تکرارمی شوم در تو بر میافرازم در تو ته مینشینم ای برگزیده تا آنگاه بامن باش که پر پروازت پا بگیرد و تا آنگاه با من باش که پر پروازت نشکند به تو خواهم گفت راز عشق را راز هستی را راز چگونه بودن را راز چگونه شدن را آنچنان که خود می دانم اما نمی گویم که خانه ات را در ک...
نویسنده :
مامان آرمیتا
23:08
ناهارخونه مامان بزرگ
شعری واسه عسلم
چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو صورت من تمام شد پس گوش وگردنم کو گوش گوش یه گردن این سرواین موی من گردن وگوش کشیدی یادت نره پای من دست دست ده انگشت شانه شکم سینه پشت شکل مراکشیدی ازسرموتاانگشت ...
نویسنده :
مامان آرمیتا
23:08
مریض شدن مامان
خاطره روز تولد مادر
برای آرمیتا
بدون عنوان
دختر نازنینم گفتنی ها ی زندگی بسیار است و نا گفتنی ها بیشتر... برایت با عشق نوشتم پس تو نیز با عشق بخوان ..هر زمان که دوست داشتی بخوان.. و من نگاهم به آینده ای روشن است تا شاید روزی با دیده ی بیناتر از امروز بازهم بنویسم بدرود تا فردایی روشن تر... زندگیت را دوست داشته باش آن چنان که شایسته است.. ...
نویسنده :
مامان آرمیتا
23:04