آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

برای دختر عزیزم آرمیتا

دخترم

  ای دختر زیباروی  من....................                   در پایگاهواره خوابت چه بخوانم؟ ای ادامه هستی من در تو محدودمی شوم در تو تکرارمی شوم در تو بر میافرازم در تو ته مینشینم ای برگزیده تا آنگاه بامن باش که پر پروازت پا بگیرد و تا آنگاه با من باش که پر پروازت نشکند به تو خواهم گفت راز عشق را راز هستی را راز چگونه بودن را راز چگونه شدن را آنچنان که خود می دانم اما نمی گویم که خانه ات را در ک...
12 اسفند 1392

شعری واسه عسلم

  چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو صورت من تمام شد پس گوش وگردنم کو گوش گوش یه گردن این سرواین موی من گردن وگوش کشیدی یادت نره پای من دست دست ده انگشت شانه شکم سینه پشت شکل مراکشیدی ازسرموتاانگشت ...
12 اسفند 1392

بدون عنوان

    دختر نازنینم گفتنی ها ی زندگی بسیار است و نا گفتنی ها بیشتر... برایت با عشق نوشتم پس تو نیز با عشق بخوان ..هر زمان که دوست داشتی بخوان.. و من نگاهم به آینده ای روشن است تا شاید روزی با دیده ی بیناتر از امروز بازهم بنویسم بدرود تا فردایی روشن تر... زندگیت را دوست داشته باش آن چنان که شایسته است..   ...
12 اسفند 1392